شرکتها امروزه برای اینکه بتوانند رقابت کنند و بقا داشته باشند و به موفقیت برسند، نیازی به زمین و ثروت و مالکیت بیشتر ندارند. اگر در گذشته زمین و معدن و کارخانهی بیشتر، ملاک برتر برای موفقیت بود، امروزه این الگو دیگر اثربخش و کارا نیست. ارکان موفقیت سازمان و رأس هرم ثروتآفرینی برای شرکتها تغییر کرده است.
امروزه دانش و دسترسی به اطلاعات حرف اول را میزند، این دستآورد عصر جدید اقتصاد است. وقتی سخن از اطلاعات به میان میآید، ناخودآگاه ذهن بهسمت سرعت و تغییر میرود.
اطلاعات ارزش لحظهای دارند، اطلاعاتی که در این لحظه میتواند شرکت را از خطر سقوط نجات دهد و حکم کیمیا برای شرکت را داشته باشد، ممکن است در آینده نزدیک هیچ ارزشی نداشته باشد.
بنابراین نیاز به پایگاههای اطلاعاتی برای طبقهبندی و سهولت دسترسی به اطلاعات ضروری بهنظر میرسد. در فصل فنآوری اطلاعات و ارتباطات در این مورد مشروحاً سخن خواهیم گفت.
این قطار سریعالسیر تغییرات که اقتصاد و جهانیان را با خود همسو کرده، سراغ بنیانها رفته است.
استراتژیهای شرکتها و کمپانیها را تغییر داده است. استراتژیهای پشتیبان تبدیل به استراتژیهای زیرساختی شدهاند، دیگر منابع انسانی و IT جزو استراتژیهای پشتیبان طبقهبندی نمیشوند، بلکه تبدیل به جز لاینفک و زیرساختی هر سازمان بهحساب میآیند.
به قول یکی از مدیران موفق جهان، متدلوژیها و فرمولاسیون و تکنولوژی بهراحتی قابل تقلید است، این سرمایه انسانی من است که هیچ کمپانیای نمیتواند همانند آنرا بیافریند و تقلید کند[1].
برخلاف عصر صنعتی درعصرحاضر نیروی انسانی سرمایه اصلی شرکتهاست. امروزه سازمانها و کمپانیها کارکنان دانشگر دارند، این یعنی استفاده از متخصصین و دانش تخصصی در همهی سطوح سازمانی.
به قول مایکل دل، رهبر قدرتمند کمپانی Dell : بزرگترين فرصت و تهديد شرکتها در قرن بيست و يکم، مديريت و بهرهوري کارکنان دانشگراست.
سرمایه و دارایی شرکتها بهطرز شگفتآوری از حالت سنتی خود خارج شده است، اگر نگاهی به معادله کلاسیک حسابداری داشته باشیم، این موضوع روشنتر خواهد شد. همانطور که میدانید از گذشتههای دور در علم حسابداری این معاد له مورد استفاده قرار میگرفته است:
دارايي= بدهي+ سرمايه
از ابتدای بحث تاکنون بارها این اصطلاح را بهکار بردهایم که در عصر جدید ساختار سرمایهای سازمانها تغییر یافتهاند و سرمایه در عصر جدید تبدیل به سرمایه های نامحسوسی مثل نیروی انسانی و دانش و تخصص،گذار کردهاند، پس با توجه به این موضوع این تغییر باید در معادله کلاسیک نیز اثرگذار باشد.
بنابراین:
یعنی با تغییر نوع سرمایه از : سایرنوعهای سرمایه به دانش واطلاعات( در هرم سوم ثروت آفرینی دانش درراس هرم ثروت آفرینی است ،درهرم دوم ثروت آفرینی که همزمان با انقلاب صنعتی شروع ودراواخرقرن بیستم افول خودرا آغاز کرد: زمین ،خطوط تولید،طلا در راس هرم بودند) نوع دارایی نیز به دارایی نامشهود تغییریافته است.
در قرن بیست و یکم تغییرات آنچنان سریع و فراگیر رخ داده است که مفاهيمي چون بازار، مشتری، سود، ذینفع، مدیریت، سرمایه، دارایی، تولید، بازاریابی، قیمتگذاری و ... معاني تازهاي پيدا كردهاند.
از دیگر تحولات عصر، تحول درمفهوم مشتری وبازار اشاره کرد. با افزایش سرعت تغییرات، تقاضای بازار و مشتریان نیز با همین سرعت در حال افزایش است و الگوهای مشتریمداری نیز به تبع آن در حال تغییر است. کسب و کارها در پی آنند که طول چرخهی حیات مشتریان را افزایش دهند و الگوهایی برای کسب رضایت بیشتر او در نظر گرفتهاند.
اگر بدون شناخت، در مسیر سیل جریان تحولات قرار بگيریم، تمامی این تحولات میتواند بهعنوان تهدیدی بزرگ برای کسب و کارها در دیدگاه خرد و تهدیدی بزرگتر برای اقتصاد کشورها در سطح کلان باشد. کشور ما یک کشور در حال توسعه است و مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی بر سر راه توسعهگران و پیشروان کسب و کارها قرار دارد، اما جمله معروف کاتلر پدر بازاریابی جهان را نباید از یاد برد که میگوید:
همیشه آنان موفقند که تهدیدها را به فرصتها تبدیل میکنند.
بنابراین تفاوت چندانی نمیکند که ما مدیر یک کمپانی غولپیکر چندملیتی هستیم یا مدیر یک کسب و کار کوچک محلی، آنچه اهمیت دارد این است که ما بهعنوان یک بنگاه اقتصادی، جزئی از اقتصاد جهانی خواهیم بود، پس با درک صحیح تهدیدهای موجود، و استفاده از ابزارهای ارائه شده در فصول آینده، فرصتهای درخشان بسازیم.
«کتاب مدیریت نوین صفحه 29»
[1]کتاب"50 شخصیت برجسته در مدیریت" - نوشته ی مورگن ویتزل